نمایش نتایج: از 1 به 3 از 3

موضوع: خواهرم تهدید به خودکشی میکند

1426
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2016
    شماره عضویت
    32433
    نوشته ها
    1
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    خواهرم تهدید به خودکشی میکند

    من یک خواهر بیمار(روحی و روانی)دارم که متآهل هستش.بنا به مشکلاتی که داشت علاوه بر بیماریش، دچار افسردگی شدید شد، من برای کمک بهش اون رو با دنیای مجازی آشنا کردم، متآسفانه خواهرم بخاطر شرایط روحیش به دنیای مجازی وابسته شد. خواهرم تو دنیای مجازی با پسری آشنا شد و بعد از مدتی که رابطه اشون جدی تر(ازدواج) شد؛ خودش رو با اسم و هویت من بهش معرفی کرد و تصمیم داشت من رو به این آقا معرفی کنه وبه نحوی واسطه ازدواجمون بشه. من راضی نبودم اما با اصرار زیاد خواهرم؛ ادامه این بازی رو با بی میلی بدست گرفتم و تا مدتی خودم با ایشون درارتباط بودم و پس از چندی بهش علاقمند شدم اما بعد از مدتی این رابطه بهم خورد. پس از گذشت چند روز متوجه شدم که باز هم خواهرم با فرد جدیدی(که هیچ سنخیتی با من از نظر فرهنگی، اجتماعی، تحصیلی، خانوادگی و مالی نداره و از من بسیار بالاتر هستش)رابطه پیدا کرده و این بار هم چون گذشته با هویت من و بقصد ازدواج. بعد از ابراز مخالفت شدید من نسبت به تکرار این موضوع، خواهرم بی توجه به نارضایتیم، بطور پنهانی با این آقا بصورت تلفنی رابطه رو ادامه میده و من پس از فهمیدنش برخورد تند و شدید باخواهرم کردم اما خواهرم این بار بدتر از گذشته با من رفتار کرد تا جایی ک جلوی من قصد خودکشی کرد. این بار خواهرم بیشتر از گذشته درگیر این موضوع شده و من رو تهدید به ادامه بازی کرده و گفته اگر مخالفت کنم خودکشی میکنه . من نمیدونم باید چکار کنم !!! از یک طرف اصلا این کارهای خواهرمو قبول ندارم و از اینکه باهاش تلفنی و پنهانی در ارتباطه میترسم! (برای زندگی خودش)، و از طرفی جرآت مخالفت با خواهرمو ندارم چون بیماره و ممکنه تهدیدش رو عملی کنه (خواهرم در گذشته سابقه خودکشی داشته). گاهی فکر میکنم خواهرم وابستگی به اون آقا داره و چند بار غیر مستقیم فکرمو به خواهرم گفتم اما اون ناراحت میشه و میگه هدف من فقط خوشبختی توست .. من خودم شوهر و زندگی دارم ! منو خواهرم خیلی بهم علاقه داریم و همیشه سنگ صبور غصه های هم بودیم. واقعا نمیدونم با این قصه چکار کنم ؟!!!

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : مضطرب و سردرگم در برابر آینده

    مشکل شما و خواهرتون در وابستگی زیاد هست



    در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
    دفتر قیطریه:
    ۰۲۱-۲۲۶۸۹۵۵۸ خط ویژه

    وابستگی چیست؟
    زیگموند فروید می گوید ریشه تمام مشکلات انسان را باید در ضمیر ناخودآگاه جست و جو کرد و شروع این مشکلات از دوران کودکی است.

    نیازهای برآورده نشده دوران کودکی در قسمت ناخودآگاه بایگانی می شوند. وابستگی تنها درگیری ذهنی نیست بلکه احساسی از اعماق وجود ماست برای به دست آوردن، حفظ کردن و نگه داشتن و مکانیزیمی طبیعی است تا زمانی که برای رسیدن به استقلال فردی و روانی نیاز باشد.
    وابستگی به تنهایی بد نیست اما وابستگی بدون حد و مرز به شدت مضر و مخرب است.
    مزاحم ترین و بدترین افکار ما وابستگی هایمان هستند که معمولا به ندرت متوجه آنها می شویم زیرا باورهای ساده ای هستند که به اشتباه آنها را حقیقت می پنداریم.


    ریشه وابستگی در چیست؟
    اکثر ناراحتی های ما از امیدهای واهی و وابستگی های خود ما سرچشمه می گیرند.

    واقعیت این است که پس از ترک وابستگی ها بدون شک آزادی و شادی های فراوان به سوی ما سرازیر می شوند. می توانیم به چیزی نیاز داشته باشیم اما وابسته آن نباشیم.
    زمانی که احساس دلتنگی می کنیم سراغ فرد مورد علاقه مان می رویم تا به آرامش رسیده و مجددا به شرایط روحی مناسبی برسیم.

    اما اگر در آن زمان او گرفتار بود یا خسته یا به هر دلیل دیگر نمی توانست ما را ببیند چه می شود؟ از رفتار او چه برداشتی می کنیم؟ آیا ما می خواهیم او را ببینیم صرفا برای خود او و برای دیدنش یا می خواهیم او را ببینیم تا به این وسیله خلایی که در وجودمان ایجاد شده را پر کنیم؟
    شکست های ما یکی از مهم ترین علل وابستگی هستند.

    بزرگی معتقد است «همه ما در ناخودآگاه مان از این که به تنهایی کافی و کامل نیستیم در عذابیم.»
    تمام درد و رنج های ما از درون خودمان نشات می گیرند. مساله ای که باید با آن کنار بیاییم وابستگی های درونی خود ماست، رها شدن از آنها یعنی آزادی، یعنی زندگی شاد و سالم.


    وابستگی چند نوع است؟

    وابستگی سالم: در وابستگی سالم، فرد در زمان مناسب و در صورتی نیاز، مستقیما درخواست کمک می کند. در روابط با دیگران احساس امنیت، اعتماد و علاقه به میزان کافی وجود دارد.

    روابط سالم و در حد اعتدال بوده و هریک از طرفین در رابطه برای دیگری ارزش و اهمیت قایل هستند. طرفین در عین حال که به نیازهای خود توجه دارند، حس محبت و همدلی را نیز از طرف مقابل خود دریغ نمی کنند.

    وابستگی ناسالم: در وابستگی ناسالم فرد سعی دارد طرف مقابل را تحت کنترل و نفوذ خود قرار دهد و به دلیل ترس از طردشدن مانند یک قربانی چنین روابطی را تحمل می کند.


    چرا وابسته می شویم؟
    هستند افرادی که از زمان کودکی می آموزند کسی موظف به انجام امور مربوط به ما نیست اما گاهی شرایطی پیش می آید که به کمک فرد دیگری نیاز پیدا می کنیم.

    در چنین شرایطی در عین باور توانایی های شخصی خود و حفظ اعتماد به نفس می توانیم از فرد مناسبی درخواست کمک کنیم.
    گروهی دیگر از زمان کودکی می آموزند به تنهایی امور مربوط به خود را به انجام برسانند و تنها بر توانایی های خود تکیه کنند.

    این افراد در بزرگسالی نیز معمولا در برقراری روابط با دیگران دچار مشکل هستند، کمتر روابط صمیمانه برقرار می کنند و ترجیح می دهند همواره با دیگران فاصله داشته باشند.
    درواقع این افراد با دوری گزیدن از دیگران احساس آرامش و امنیت می کنند.
    اما گاهی فرد در دروان کودکی به این نتیجه می رسد که به تنهایی قادر به انجام کاری نیست و همواره به دیگران نیازمند است.

    چنین فردی در بزرگسالی نیز به این باور می رسد که برای بقا و ادامه زندگی وابسته به دیگران است و همواره به کمک دیگران نیازمند است.

    چنین باوری معمولا در نتیجه حمایت های بیش از حد والدین در دوران کودکی ایجاد می شود و سرچشمه شکل گیری شخصیت وابسته است.

    این افراد خود را بسیار آسیب پذیر می دانند که مانند یک کودک همواره محتاج کمک و توجه دیگران هستند، اکثر این افراد بسیار حساس و زودرنج اند.



    اختلال وابستگی در کودکان چیست؟
    کودکانی که به اختلال وابستگی گرفتارند در خلوت خود بسیار به مساله بقا و زندگی خود می اندیشند.

    این دسته از کودکان تنها روزها را سپری می کنند و هرگز به احساساتشان توجهی ندارند. اکثر کودکان مبتلا به اختلالات وابستگی، با احساسات خود بیگانه اند و معمولا رفتارهای برآمده از احساسات به خصوص خشم در آنها به ندرت دیده می شود.
    کودکی که با احساسات خود آشنا نباشد، حتی متوجه بیماری هایش نمی شود، اگر در هوای سرد زمستان بیرون از منزل نگه داشته شود عکس العملی از خود نشان نمی دهد طوری که گویی اصلا متوجه سرما نشده، به خاطر داشته باشید کودکی که با احساساتش ناآشناست به کمک نیاز دارد. مدت زمان زیادی وقت نیاز است، با چنین کودکی باید بسیار صحبت کرد و بارها و بارها با ید ابراز احساسات را عملا به او نشان داد تا کودک راه ابراز احساسات خودش را بیاموزد.


    وابستگی بیمارگونه چه علامت هایی دارد؟
    -تنهایی برایشان غیرقابل تحمل و ناامیدکننده است.
    -اغلب این افراد در زندگیشان مسوولیت های اصلی را به دیگران می سپارند.
    -این افراد به تصمیم ها و اعمال خود اعتماد ندارند و نیازمندند دایما در طول زندگی و کار درستی اعمالشان از سوی دیگران تایید شود.
    -برای حفظ کردن افراد در کنار خود از هیچ کاری دریغ نمی کنند حتی به اعمالی تحقیرآمیز و ناخوشایند دست می زنند.
    -این افراد به محض جدایی از کسی که آنها را حمایت کرده و تکیه گاه آنها بوده است یا دچار افسردگی شده یا فورا خود را وارد رابطه دیگری می کنند تا حمایت های لازم را از طریق او کسب کنند و در چنین شرایطی احتمال ارتکاب اشتباه بسیار بالاست.
    -هنگام صحبت و بحث با دیگران حتی اگر با نظر طرف مقابل مخالف باشند او را تایید می کنند تا مبادا با ابراز مخالفت موجب ناراحتی و از دست دادن طرف مقابل شوند.
    -به شدت احساس نیاز به مراقبت دارند و از تحت سلطه قرارگرفتن هراسی ندارند.



    وابستگی را چطور می توان ترک کرد؟
    بعضی از ما چنان به شرایط زندگی و موقعیت فعلی خود وابسته شده ایم که دیگر خود واقعی مان را فراموش کرده ایم، من یک معلم، مهندس، پزشک، ... هستم.
    گویی من یعنی مهندس بودن من، نه انسان بودن من. واقعیت این است ما چنان با این افکار خو گرفته ایم که دیگر جزیی از وجود ما شده اند، این افکار به باور ما مبدل شده اند.

    حتی اگر از خود بپرسیم من بدون اتومبیلم، کارم، پول، همسرم، خانواده ام، خانه ام، دوستانم چه کسی هستم، پاسخی نداریم.

    از درون ناخودآگاه به دنبال کسی یا چیزی هستیم تا به ما معنی بدهد و با چنین طرز تفکری وابستگی مساله عجیبی نیست.
    بزرگی می گفت که شب ها پیش از رفتن به رختخواب در محضر خداوند زانو زده و از خدای خود به خاطر تمام نعماتی که در تمام طول زندگی به من بخشیده است تشکر می کنم و سپس همه را به دست خدا می سپارم.

    کارخانه، منزل، دانش آموزانم، دوستانم و حتی همسر و فرزندانم را به خداوند بازمی گردانم و در ذهنم آنها را می بینم که از من دور شده و به رختخواب رفته و می خوابم در حالی که یک مرد کاملا فقیر و بی چیز شده ام.
    هنگامی که صبح از خواب بیدار می شوم به اطرافم نگاه می کنم و به روز جدید خوش آمد می گویم و می بینم هنوز زنده ام و این عین معجزه است.
    در مقابل خداوند زانو می زنم و سپاسگزاری می کنم. من فقط نگهبان آن چیزی هستم که خدوند به من امانت داده است، هیچ یک از این نعمات از ابتدا برای من نبوده و آنها فقط امانت هستند، در دنیا همه چیز امانت است.
    با چنین نگرشی به زندگی روابط ما تغییر می کنند، متوجه می شویم که ما هرگز برای همیشه مالک چیزی نبوده ایم. هر آن چه در زندگی داریم هدیه و امانتی از جانب خداست که باید قدر آن را بدانیم و از خداوند برای این که آن را در اختیار ما گذاشته است، سپاسگزار باشیم.
    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


  3. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2016
    شماره عضویت
    27657
    نوشته ها
    52
    تشکـر
    8
    تشکر شده 32 بار در 20 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مضطرب و سردرگم در برابر آینده

    خواهرتون تحت نظر روانپزشک نیستند؟ دارو مصرف نمیکنن؟با توجه به این که بیماری روحیش علنی شده تنها راه اینه

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد